روشنفکری دینی
در سالهای جنگ سرد روشنفکری در سراسر جهان از جمله ایران دچار تاثیرپذیری فراوان شد. در کشورهای متحد با بلوک غرب از جمله ایران، فضا برای کار روشنفکران چپ کاملاً مسدود شد و همین باعث شد تا به روشنفکرانی که اجازه فعالیت در داخل داشتند، نگاه منفی وجود داشته باشد.
برخی از روشنفکران کوشیدند تا تلفیقی از آموزههای روشنفکری و فرهنگ ایرانی-اسلامی به دست دهند. آنها همچنین به شدت تحت تأثیر روشنفکران استعمارستیز کشورهای جهان سوم نظیر ماهاتما گاندی، اقبال لاهوری و فرانتس فانون بودند. از شاخصترین چهرههای این جریان میتوان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد. بخصوص این گروه با سعی در بهرهگیری از ظرفیتهای تشیع نقش عظیمی در مبارزه با حکومت پهلوی و برانگیختن جامعه به سوی انقلاب اسلامی داشتند.

در کنار اینان برخی از روشنفکران دینی بشدت مشغول به چالشهای اسلام و مدرنیته بودند. آنها سعی میکردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند. این دسته دیدگاههایی بسیار پر طرفدار در ایران و كشورهای اسلامی به خصوص جامعه تحصیل کرده دارند و اشتراکشان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی است. از مهمترین چهرههای آن میتوان از علی شریعتی، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری یاد کرد.
از دیگر ویژگی های روشنفکری در دوران جنگ سرد (پهلوی دوم) اتهام بستن به آنان درباره شکست ها و ناکامی های ملی بود. سردسته این گروه علی شریعتی بود که میگفت: «من ادعا میکنم در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند نجفرفته نیست؛ در حالی که در زیر همة این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست»
همچنین جلال آل احمد به ویژه با دو کتاب "غرب زدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" تندترین حملات را به جریان روشنفکری داشت. او درباره شیخ فضل الله نوری از مخالفان مشروطه و یکی از مهمترین نمادهای جریان روحانیت و سنتی ایران که او را مقتول روشنفکران مشروطه میدانستند، مینویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد»
مرتضی مطهری اگرچه نه خودش و نه دیگران او را روشنفکر ندانسته اند ولی از مهمترین منتقدان و تحلیلگران جریان روشنفکری بوده است. او نیز مهمترین اتهام روشنفکران معاصر ایران را غربزدگی سهوی یا خیانت عمدی به اسلام و ایران میدانست.
رسته اجتماعی
رَستههای اِجتِماعی جزو نظام فئودالی اروپا بودند، اما در بسیاری از تمدنهای قدیمی دیگر نیز وجود داشتند. رستههای فئودالی شامل اقشاری با تعهدات و حقوق متفاوت بودند، که بعضی از این تفاوتها به وسیله قانون برقرار گردیده بود. در اروپا، بالاترین رسته از اشراف و نجبای طبقه بالا تشکیل میشد. روحانیون رسته دیگری را تشکیل میدادند، که منزلت پایینتری دتشتند، اما دارای امتیازات مشخص بودند. عوام، سرفها، دهقانان آزاد، بازرگانان و صنعتگران در رسته سوم قرار میگرفتند. ازدواج میانگروهی و تحرک فردی بین رستهها تحمل میشد.
عوام ممکن بود لقب و عناوین مختلفی به دست بیاورند و یا حتی شوالیه شوند.
نظام رستهبندی هنوز در بریتانیا وجود دارد و القاب سلطنتی در آن کشور هنوز به رسمیت شناخته میشوند.
درانگلستان، رهبران اقتصادی، مقامات اداری و کارگزاران میتوانند القاب اشرافی دریافت کنند.
رستهها در گذشته هر جا که اشرافیت قدیمی وجود داشت، توسعه یافتهاند. در نظامهای فئودالی، مانند اروپای سدههای میانه، رستهها پیوند نزدیکی با اجتماع محلی اربابی داشتند. آنها بیشتر یک نظام قشربندی محلی را تشکیل میدادند. در امپراتوریهای قدیمی مانند چین، ایران، یونان و ژاپن؛ رستهها بیشتر بر اساس ملی سازمان یافته بودند. گاهی اختلافات میان رستهها در پادشاهیهای قدیم با اعتقادات مذهبی توجیه میشد.
بیگانههراسی
بیگانه هراسی (در انگلیسی:Xenophobia) عبارت است از هراس نامعقول از بیگانگان، به حدی که به صورت یک رفتار غیرعادی و بیمارگونه در آید.بیگانه هراسی در میان مللی که به طور عمده مهاجرپذیر بودهاند گاه مورد بهرهبرداریهای سیاسی در راستای جذب آرای عمومی نیز قرار میگیرد، در این میان احزاب رادیکال، پسا فاشیست، راست افراطی و ملی گرا بیشترین بهره را از ترویج آن میبرند.گسترش بیگانه هراسی در یک جامعه گروههای عمدتاً مهاجر و اقلیت اجتماعی یا مذهبی را در معرض انواع تبعیضها و ناملایمات قرار میدهد، برای مثال مطابق گزارش مرکز اروپایی نظارت بر بیگانه هراسی و نژادپرستی، اقلیت مسلمان در این قاره با تبعیض در زمینههای شغلی، آموزشی و مسکن رو به رو هستند.
سبک زندگی
سبک زندگی (به انگلیسی: Life Style)، به معنای شیوهٔ زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است.این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد.
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند.
در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد.
در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند:
سطح ساختاری
سطح موقعیتی
سطح فردی
جامعه
انسانها برای ارضای نیازهایشان با دیگران تعامل اجتماعی دارند. در اصطلاح جامعهشناسی به مجموعهای از انسانها که با هم تعامل اجتماعی پایدار دارند، جامعه گفته میشود. در درون جامعه، به دلیل وجود علایق مختلف انسانها و گروهها، تضادهای اجتماعی وجود دارند؛ اما با وجود تضاد تعادل و ثبات جامعه حفظ میگردد. در جامعه افراد نقشهای گوناگونی را میپذیرند و به همان نسبت از مزایای اجتماعی مختلفی بهرهمند میشوند.
keywords : واعظ،سایت واعظ،مطالب واعظ
در سالهای جنگ سرد روشنفکری در سراسر جهان از جمله ایران دچار تاثیرپذیری فراوان شد. در کشورهای متحد با بلوک غرب از جمله ایران، فضا برای کار روشنفکران چپ کاملاً مسدود شد و همین باعث شد تا به روشنفکرانی که اجازه فعالیت در داخل داشتند، نگاه منفی وجود داشته باشد.
برخی از روشنفکران کوشیدند تا تلفیقی از آموزههای روشنفکری و فرهنگ ایرانی-اسلامی به دست دهند. آنها همچنین به شدت تحت تأثیر روشنفکران استعمارستیز کشورهای جهان سوم نظیر ماهاتما گاندی، اقبال لاهوری و فرانتس فانون بودند. از شاخصترین چهرههای این جریان میتوان به علی شریعتی و جلال آل احمد اشاره کرد. بخصوص این گروه با سعی در بهرهگیری از ظرفیتهای تشیع نقش عظیمی در مبارزه با حکومت پهلوی و برانگیختن جامعه به سوی انقلاب اسلامی داشتند.

در کنار اینان برخی از روشنفکران دینی بشدت مشغول به چالشهای اسلام و مدرنیته بودند. آنها سعی میکردند تا شرایط جدید را فهمیدنی سازند و موضعی مشخص در میانه تقابل اسلام و غرب ارائه دهند. این دسته دیدگاههایی بسیار پر طرفدار در ایران و كشورهای اسلامی به خصوص جامعه تحصیل کرده دارند و اشتراکشان تعلق خاطر به مباحث فلسفی اسلامی و غربی است. از مهمترین چهرههای آن میتوان از علی شریعتی، مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری یاد کرد.
از دیگر ویژگی های روشنفکری در دوران جنگ سرد (پهلوی دوم) اتهام بستن به آنان درباره شکست ها و ناکامی های ملی بود. سردسته این گروه علی شریعتی بود که میگفت: «من ادعا میکنم در تمام این دو قرن گذشته در زیر هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند نجفرفته نیست؛ در حالی که در زیر همة این قراردادهای استعماری امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ رفته هست»
همچنین جلال آل احمد به ویژه با دو کتاب "غرب زدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" تندترین حملات را به جریان روشنفکری داشت. او درباره شیخ فضل الله نوری از مخالفان مشروطه و یکی از مهمترین نمادهای جریان روحانیت و سنتی ایران که او را مقتول روشنفکران مشروطه میدانستند، مینویسد: «من نعش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد»
مرتضی مطهری اگرچه نه خودش و نه دیگران او را روشنفکر ندانسته اند ولی از مهمترین منتقدان و تحلیلگران جریان روشنفکری بوده است. او نیز مهمترین اتهام روشنفکران معاصر ایران را غربزدگی سهوی یا خیانت عمدی به اسلام و ایران میدانست.
رسته اجتماعی
رَستههای اِجتِماعی جزو نظام فئودالی اروپا بودند، اما در بسیاری از تمدنهای قدیمی دیگر نیز وجود داشتند. رستههای فئودالی شامل اقشاری با تعهدات و حقوق متفاوت بودند، که بعضی از این تفاوتها به وسیله قانون برقرار گردیده بود. در اروپا، بالاترین رسته از اشراف و نجبای طبقه بالا تشکیل میشد. روحانیون رسته دیگری را تشکیل میدادند، که منزلت پایینتری دتشتند، اما دارای امتیازات مشخص بودند. عوام، سرفها، دهقانان آزاد، بازرگانان و صنعتگران در رسته سوم قرار میگرفتند. ازدواج میانگروهی و تحرک فردی بین رستهها تحمل میشد.
عوام ممکن بود لقب و عناوین مختلفی به دست بیاورند و یا حتی شوالیه شوند.
نظام رستهبندی هنوز در بریتانیا وجود دارد و القاب سلطنتی در آن کشور هنوز به رسمیت شناخته میشوند.
درانگلستان، رهبران اقتصادی، مقامات اداری و کارگزاران میتوانند القاب اشرافی دریافت کنند.
رستهها در گذشته هر جا که اشرافیت قدیمی وجود داشت، توسعه یافتهاند. در نظامهای فئودالی، مانند اروپای سدههای میانه، رستهها پیوند نزدیکی با اجتماع محلی اربابی داشتند. آنها بیشتر یک نظام قشربندی محلی را تشکیل میدادند. در امپراتوریهای قدیمی مانند چین، ایران، یونان و ژاپن؛ رستهها بیشتر بر اساس ملی سازمان یافته بودند. گاهی اختلافات میان رستهها در پادشاهیهای قدیم با اعتقادات مذهبی توجیه میشد.
بیگانههراسی
بیگانه هراسی (در انگلیسی:Xenophobia) عبارت است از هراس نامعقول از بیگانگان، به حدی که به صورت یک رفتار غیرعادی و بیمارگونه در آید.بیگانه هراسی در میان مللی که به طور عمده مهاجرپذیر بودهاند گاه مورد بهرهبرداریهای سیاسی در راستای جذب آرای عمومی نیز قرار میگیرد، در این میان احزاب رادیکال، پسا فاشیست، راست افراطی و ملی گرا بیشترین بهره را از ترویج آن میبرند.گسترش بیگانه هراسی در یک جامعه گروههای عمدتاً مهاجر و اقلیت اجتماعی یا مذهبی را در معرض انواع تبعیضها و ناملایمات قرار میدهد، برای مثال مطابق گزارش مرکز اروپایی نظارت بر بیگانه هراسی و نژادپرستی، اقلیت مسلمان در این قاره با تبعیض در زمینههای شغلی، آموزشی و مسکن رو به رو هستند.
سبک زندگی
سبک زندگی (به انگلیسی: Life Style)، به معنای شیوهٔ زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است.این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد.
سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگیشان را آزادانه انتخاب کنند.
در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند. به نوعی گروههای اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص را تشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد.
در مطالعه جنبههای مختلف زندگی میتوان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند:
سطح ساختاری
سطح موقعیتی
سطح فردی
جامعه
انسانها برای ارضای نیازهایشان با دیگران تعامل اجتماعی دارند. در اصطلاح جامعهشناسی به مجموعهای از انسانها که با هم تعامل اجتماعی پایدار دارند، جامعه گفته میشود. در درون جامعه، به دلیل وجود علایق مختلف انسانها و گروهها، تضادهای اجتماعی وجود دارند؛ اما با وجود تضاد تعادل و ثبات جامعه حفظ میگردد. در جامعه افراد نقشهای گوناگونی را میپذیرند و به همان نسبت از مزایای اجتماعی مختلفی بهرهمند میشوند.
keywords : واعظ،سایت واعظ،مطالب واعظ